سوگواری چهل‌روزه خانواده‌های قربانیان حملات اخیر در بهشت زهرا

0

با گذشت چهل روز از آغاز حملات موشکی به تهران، قطعه ۴۲ مزار شهدای بهشت زهرا مملو از سوگوارانی است که برای یادبود عزیزان از دست‌رفته‌ خود گرد آمده‌اند. خانواده‌هایی که در جریان جنگ اخیر، کودک، جوان یا سالمند خود را از دست داده‌اند، اینک در کنار قبور، آرام‌تر از روزهای اول، اما با داغی عمیق‌تر، عزاداری می‌کنند.

بسیاری از قربانیان روزهای اول زیر آوار مانده بودند و خانواده‌ها با انتظار طولانی برای یافتن نشانی از عزیزانشان، روزهای سختی را سپری کردند. با انجام آزمایش‌های دی‌ان‌ای، هویت پیکرها مشخص و آن‌ها به خاک سپرده شدند. این فاجعه، نه‌تنها خانواده‌ها، بلکه شهروندانی را که برای همدردی آمده‌اند، به قطعه ۴۲ کشانده است؛ جایی که سنگ‌مزارهای سفید روایت‌گر درد مشترک مردم در روزهای تاریک جنگ‌اند.

از کودکان بی‌گناه تا کارمندان عادی

هر سنگ قبر، تصویری از مظلومیت و روزهای اندوه دارد. از رایان دوماهه و مادرش زهره رسولی تا روح‌انگیز فرهنگ‌میهنی، زن میانسالی که در خانه‌اش جان باخت، همه نشان‌دهنده این هستند که جنگ میان نظامیان نبود؛ مردم عادی قربانی اصلی بودند. دسته‌های تازه گل و عکس‌های چسبیده بر سنگ قبرها گواهی هستند بر تازه‌بودن این زخم و داغ.

حتی برخی خانواده‌هایی که هنوز به چهلم عزیزشان نرسیده‌اند، آمده‌اند تا در کنار دیگر داغداران، لحظه‌ای از غم خود بکاهند. تصویری از «سهیل کطولی» ۱۱‌ساله که نقاشی‌اش کنار قبرش نصب شده، دل هر رهگذری را به درد می‌آورد. زن میانسالی که سر مزارش نشسته، می‌گوید: «برای همه کودکانی که بی‌گناه رفتند، دلم آتش گرفته. چند بار دیگر هم آمده‌ام، غم آن‌ها سنگین است».

مریم، یک شهروند معمولی

تصاویر زنانی چون «مریم واحدپناه» که در حمله به ساختمان اوین جان باختند، یادآور آن است که قربانیان نه نظامیان بلکه کارمندان و مددکارانی بودند که برای رفاه زندانیان تلاش می‌کردند. مریم، حسابدار بود. خانواده‌اش می‌گویند: «او بازجو نبود، آدم سیاسی هم نبود؛ مریم فقط یک شهروند معمولی بود.»

آخرین تماس، صدای خاموش

قصه‌ها همه اندوهبارند. زن جوانی که همسرش را شب عید غدیر از دست داده، می‌گوید آخرین تماسشان همان شب بود و پس از آن، گوشی خاموش شد. اکنون او با قرآن و دبه آب، سنگ قبر همسرش و دیگر شهدای کودک و سالمند را می‌شوید و فاتحه‌ای می‌خواند.

هفت روز انتظار برای بازگشت فرزند

پدر و مادری میانسال که برای چهلم پسر ۲۴‌ساله‌شان آمده‌اند، هنوز در شوک فقدان هستند. پدر می‌گوید: «هفت روز طول کشید تا جسدش را پیدا کنیم. مادرش هر لحظه منتظر بود. در نهایت، با آزمایش دی‌ان‌ای، مشخص شد کدام جسد فرزند ماست.»

امدادگرانی که بازنگشتند

زن جوانی که برادرش برای کمک به آسیب‌دیدگان شهرک باقری رفت و دیگر بازنگشت، می‌گوید: «او فقط برای امدادگری رفته بود. سه بار آن منطقه را موشک‌باران کردند و او شهید شد.»

مادری که زیر آوار ماند

در میان جمعیت، خانواده‌ای دیگر آمده‌اند تا سنگ‌قبر مادرشان را گل‌آرایی کنند. خانه‌شان در آستانه اشرفیه ویران شد و مادرشان زیر آوار ماند. فرزندانش می‌گویند: «در آن لحظه همه در خانه بودیم، همه‌چیز فرو ریخت. مادرمان را از دست دادیم و خانه‌مان را هم. دیگر چه می‌توان گفت؟»

بازنویسی متن فوق علاوه بر حفظ محتوا، تلاش کرده است با بهره‌گیری از زبان انسانی، ساختار پاراگرافی منسجم و رعایت اصول بهینه‌سازی برای موتورهای جست‌وجو (سئو)، روایت را به‌گونه‌ای منتقل کند که مخاطب با هر سطحی از آشنایی، ارتباط عاطفی و معنایی با موضوع برقرار کند. اگر تمایل داری عنوان‌های فرعی را برای بخش‌های مختلف یا نسخه قابل انتشار برای سایت خبری داشته باشی، خوشحال می‌شم کمک کنم.

کانون خبری قم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *